خوانشی بر همآورد جویی و تقابل تماشاخانه و تعزیه در معماری اسلامی و کالبد شهری
تینا زمانی کبیر
کارشناس ارشد معماری
چكيده
هنر ایرانی ، برگرفته از حس درونی هنرمند و آمیخته با فرهنگ ، مذهب و آیینهای معنوی است. هنرمند ایرانی مطابق با اصول بنیادین اسلامی که در قالب مولفههای فوق عنوان شده، هنر خویش را به کمال مطلوب میرساند. معماری و طراحی شهری نیز به عنوان یک هنر سعی در ایجاد فضاهای شهری هویتمند و واجد کیفیت محیطی دارد. تجلی عوامل فرهنگی مذهبی در شکل شهر نه تنها عاملی در جهت شناساندن فرهنگ، عقاید و آداب و رسوم مردم یک شهر میباشد بلکه سبب حفظ و زنده نگهداشتن آن ویژگیها، ایجاد فضای شهری مختص آن فرهنگ و اعتقادات مردم آن شهر به جای تقلید کورکورانه از فرهنگ غربی و ایجاد نمادها و فضاهای بیگانه غربی در سرزمین با اصالت شرقی خواهد بود. آیینها با داشتن سه ویژگی کلان تکرارپذیری در زمان و مکان مشخص، برخورداری از ماهیتی نمادین و استعاری و کنش و فعالیتی اجتماعی، با سه مولفه اصلی شهر شامل کالبد، معنا و فعالیت در تعامل و ارتباط تنگاتنگ است. تماشاخانه از جمله بناهایی است که با کارکرد امروزین به عنوان عنصری از معماری مدرن تلقی می شوند که در آن جایی برای شکلگیری نمایش های آیینی چون تعزیه که جزیی از فرهنگ غنی اسلامی است وجود ندارد . در این نوشتار برآنیم تا با تاکید بر مفهوم فضا در معماری و کالبد در شهر های ایرانی اسلامی به خوانشی بر هماوردجویی میان تماشاخانه به عنوان شاخصی در معماری مدرن و نمایش تعزیه به عنوان شاخصی در هنرهای نمایشی و آیینی بپردازیم .
1.مقدمه
تمدن اسلامی نمونه برجسته یک تمدن سنتی است که در آن حضور اصول لایتغیر خاصی که در طول زمان و پهناي مکان بر این تمدن سایه افکنده، به روشنی پیداست. هنر اسلامی چیزي بیش از پرتو و انعکاس روح، و چه بسا بازتاب وحی قرآنی در دنیاي خاکی نیست. ایران در طول تاریخ اسلام همواره یکی از مراکز اصلی هنراسلامی بوده است و معماري ایرانی ، از جمله غنیترین زمینههاي تجلی آن. معماري ایرانی دورة اسلامی کوشیده است تمامی وجوه و ویژگیهاي خود را براي نیل به وحدت تلفیق کند. جشنها و آیینها به عنوان رویدادهای تکرارشونده و دورهای، چرخه زندگی و ابدیت جهان را به ما یادآور میشوند. مهمترین اصول آیینها در همگرایی با هنر های اسلامی سنتگرایی، رسمی سازی، عناصر قدیمی و ویژگیهای دیدنی و جذاب میباشد. با توجه به این موضوع که خواستگاه شکلگیری مراسم آیینی، شهرها هستند بنابراین در ابتدای پژوهش به بررسی شهر و نقش آن در آیینهای مذهبی من جمله تعزیه پرداخته خواهد شد سپس به رابطه بین تماشاخانه و تعزیه پرداخته خواهد شد.
تعریف شهر از دیدگاه اسلامی
شهر اسلامي همانند ساير شهرهاي حوزههاي تمدني غير اسلامي با استفاده از شيوههاي شهرسازي تمدنهاي مغلوب شده توسط اسلام و اتكا به شكل و الگوي فرهنگي جديد در شهرسازي كه از دين جديد در سرزمينهاي فتح شده نشأت گرفته، ويژگيهايي دارد كه داراي وجوه اشتراك زياد با يكديگر و خصايص متمايز كننده نسبت به ساير شهرهاي غير اسلامي است.
ديانت اسلام با توجه به امکان رشد و تعالي بهتر استعدادهاي انسان در محيط شهري، از مناديان و مشوقان جدي شهر نشيني بوده و تاريخ اسلام نيز با محوريت يافتن مدينه است که وارد مرحله تأسيسي خود ميشود. شهر يا مدينه به واسطه برخورداري از امکان تجميع سه حوزه مختلف حيات اجتماعي انسان يعني اقتصاد، فرهنگ و سياست در يک مکان، به پيشبرد اهداف تکاملي نوع بشر بهتر ياري ميرساند. با شهر است که انسان قدرت خليفة اللهي خود را محقق ميسازد(ابن القضاعي، 190:1377).
هنوز تعریفی کامل از شهر اسلامی و خصوصیات آن ارائه نشده است و لازم است که متفکران، علاقمندان و متخصصان واجد شرایط در تحکیم مبانی نظری و ارائه تعریفی جامع و مانع در این موضوع اهتمام ورزند.
“نخستين ويژگي براي شهر اسلامي اين است كه شهر اسلامي محل عبادت و مركز نشر و توحيد اسلامي است. بنابراين تجلي كالبدي چنين شهري بايد در راستاي تعالي بخشيدن به ارزشهاي اسلامي، شكل گرفته باشد چون كه فرد مسلمان در آن ساكن است و نيز نخستين مركز توحيد و عبادت پروردگار “خانه كعبه” در شهر ساخته شده است. چنين شهري در نزد خداوند آنقدر اهميت دارد كه خداوند به آن قسم ياد ميكند.
“اگر بر مبنای روال بنیان نهاده شده توسط شرق شناسان و یا هر شخص با اطلاع دیگری هر شهر تاریخی و بنا نهاده شده توسط مسلمانان را شهر اسلامی بنامیم به ناچار پذیرفتهایم، که اولاً، الگویی کالبدی و عینی و زمینی در عین حال واحد برای هر اسلامی وجود دارد و چون این کالبد مناسب عصر حاضر نیست به ناچار باید رها شود و ثانیاً، به دلیل آنکه اینگونه شهرها عمدتا در بسیاری از موارد پاسخگوی نیازهای فنی عصر حاضر نیستند به ناچار این موضوع القا میشود که شهر اسلامی متعلق به گذشته است و در عصر حاضر امکان ادامهی حیات و یا تجلی ندارد”. (امین زاده و دیگران، 1379).
عناصر كالبدي تشكيلدهنده شهر اسلامي
“در این دوره در شهر، نسبت به منطقهی پيرامونش امتيازات خاصي وجود ندارد. چون از قوانين مدون جهانبيني اسلامي تبعيت ميکند و در آن امتيازات، استثنايي براي مردمان، وجود ندارد. در واقع شهر اين دوره قبل از هر چيز، قلعه ايمان است”)حبيبي، 40-41:1383) “در اين قلعه، ايمان و وحدت بين دستورات مذهبي و تصميمات سياسي وجود دارد و قدرت و مذهب دو جزء لايتجزا از همديگر هستند” (نظريان، ۱۳۸6 :۲۳)
شهر اسلامي داراي ويژگيهايی است که ذکر این ویژگی ها در اینجا بایستهی یادآوری و ضروری است. بر این اساس شهرهای اسلامی دارای شاخصه های زیر می باشد:
1-مسجد
كه در قلب شهر بود و معمولاً سوق (بازار) آن را احاطه ميکرد. در آن نماز جمعه برپا ميشد و مدرسهاي به آن چسبيده بود كه تعاليم علمي و مذهبي را ارايه ميداد. در واقع در اين دوره مسجدها پيوند دهندهی مذهب با حکومت ميباشند، مانند مساجدي که دارالاماره بودهاند و يا ارگ تبريز، که به عنوان مسجد جامع ساخته شد ولي مدتي بعد به عنوان مرکز حکومت ايفاي نقش کرد. اما گاهي همين مساجد به عنوان قطب الهي و مذهبي، مدافع مردم و تودهی ملت در مقابل حاکمين ستمگر بودند(مشهديزاده، ۱۳۷۸ :۲۷۹).
در واقع مسجد اگر چه در اين دوره از سادهترين مصالح ساخته شده و بيپيرايگی و سادگي خاص خود را داشت،که یکی از اصول معماری ایرانی است، اما حياط آن محل وضع دستورات، منبر آن محل نصب و عزل مسئولين حکومتي و گلدستهها و معماري آن نشانه هويت شهرهاي اسلامي ميباشد.
“«مدينه اسلامي» در مقابل « باديه عربي» عهدهدار رسالتي بود که اولين ويژگي آن برخورداري از کانون فرهنگي مشخص و مجسمي با عنوان مسجد بود. مسجد، خانة متقين بود و فرهنگي که قرار بود در مسکن و سراي مسلمانان حاکم گردد، از اين کانون صادر ميگرديد و پيامبر(ص) در اشاره به همين کارکرد مسجد بود که آن را با صفت (المسجد بيت کل تقي) مسجد به، خانه هر فرد متقي توصيف کردند”)القضاعي، ۱۳۷۷: ). عنوان کانون هويت شهر اسلامي به انسان مسلمان هويت و شخصيت اجتماعي ميبخشيد (عثمان،۱۳۷۶:۲۱۸)
2-بازار
” در خارج از مسجد اصلی قرار داشت. توزیع کالا و فروش اقلام مقدسی مانند: شمع، بخور، عطر، کتاب دعا و صحافی و … در نزدیکی مسجد بود و بقیه کالاها در فاصله دورتری بودند. قیصریه (بازار پارچه فروش ها) مهمترین قسمت بازار است” (رفیقدوست و شهبانیان،1387). “تفاوت اصلی در بازارهای قبل از اسلام با بازارهای زمان اسلام، تخصصی بودن آن است که تقسیم بندی بازار بر مبنای حرفهای استوار است که در کنار بازارها، سراها، کاروانسراها، مهمانسراها، مساجد بزرگ و کوچک، حوزه علمیه و … در نزدیکترین فاصله از مزار امامزادگان و اماکن مقدس مذهبی قرار داشت. در شهرهایی که جنبه خاص مذهبی داشت، بازارها در اطراف و گرداگرد مراکز مقدس شهر ساخته میشد”(میرمحمدی، 1375). بازارهای سنتی مشهد، قم و شهرری گویای این طرح است.
3-ارگ
كه به قصبه مشهور است نماد حاكميت بوده است. قصبه”كه دور تا دور آن ديوار بود” مشتمل بر ناحيهاي بود كه داراي مسجد، باغها و ديوان خانههاي ساكنان خودش بود و معمولاً در بخش بالايي شهر قرار داشت.
“پس از اسلام که بقایای نظام شهری کهندژی و شارستانی به تدریج از میان برداشته شد، شهر با مفهوم اسلامی آن که متعلق به تمام اقشار و طبقات اجتماعی است شکل گرفت. ارکان عمده شهر شامل: دارالخلافه، دارالحکومه به جای کهندژ ظاهر شده و سپس با ابعاد قصر امرا و پادشاهان مجموعهای به نام ارگ را پایهریزی کردند که در فاصلهای از مسجد جامع و بازار سه رکن اصلی شهر را به وجود آوردند که با حصار و بارو در کانون اصلی شهر تجلی یافت. ظهور عامل جدیدی در محیط شهری اسلامی به سرچشمههای قصر _ قلعه در یک محیط شهری، که دارای کارکردهای نظامی در برابر دشمنان، ارتباط فیزیکی و نمادین با بقیهی شهر و نقش آن به عنوان صحنه نمایشی برای جمعیت شهری خارج از قصر است و در آن چرخه زندگی به طور کامل جریان دارد (میرمحمدی، 1375).
4-مناطق مسكوني
مجموعهاي از خانوارهايي كه داراي مفاهيم مشترك و وحدت اخلاقي ميباشند. اين محلات متراكم و داراي مسجد، مدرسه، نانوايي و مغازه مختص خود هستند و هركدام دروازه خودشان را دارند. هر محله براساس احساس ديني، استقلال مؤمن، حريم خانواده، امنيت خلوت گزيني شكل گرفته است. بادوام بودن مرزهاي محلات خانهها، بنبست بودن كوچهها و محلهها، استقلال واحدهاي مسكوني و زندگي مشترك همه مردم محله، دنياي كوچكي بود با تشكيلات متحدالمركز. همگوني ساكنان برخي محلهها با توجه به نژاد، قبيله، سرزمين مادري، فرقه مذهبي و شغل، باعث پيوستگي ميان آنان گرديده است. اين محلهها واحدهاي كوچك اداري تشكيل ميدادند كه تمام ساكنين آنها يكديگر را ميشناختند و امكانات مشتركي همچون مسجد، بازار، حمام و غيره داشتند. علاوه بر آن براي دريافت ماليات نيز واحدهاي اداري تشكيل ميدادند(Suavaget, 1934, 542).
ارتباط شهر اسلامی و شهر مدرن
شهر اسلامی با ویژگیهایش در ابعاد فیزیکی طرح و مصارف، از نوعی منطق اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تبعیت داشته که این امر میتواند تجربههای آموزندهای برای روشهای نظاممندی و برنامهریزی مدرن به شمار آید. شهر اسلامی را به سادگی میتوان جرح و تعدیل داده تا به استانداردهای زندگی و قابلیت کارکردی مدرن تطابق پیدا کند و سازگاری بالای آن را با محیط فرهنگی، اجتماعی و مذهبی و طبیعیمان حفظ کند. در این مورد شهر اسلامی هنوز نسبت به نیاز شهری امروزی در جامعهمان بسیار مرتبط و معتبر به نظر میرسد. شهرهای مدرن اسلامی تا چه اندازهای نشاط و تفاهم شهر اسلامي سنتي را بازتاب ميدهند؟ فقدان هرگونه همبستگي ميان اصول طراحي اسلامي كه رئوس كلي آن ذكر شد و ويژگیهاي كالبدي شهرهاي مدرن اسلامي ميتواند دليل اصلي در پس بحران هويتي، اجتماعي و اقتصادي جوامع شهري باشد (غنيزاده،1385: 208). در حقیقت معماري مدرن، كه براساس تحول درجوامع سنتي، صنعتي شدن و تغيير نحوه زندگي و ديدگاههاي مردم در غرب شكل گرفته، سبكي است كه بيش از همه سبكهاي معماري غرب بر معماري و شهرسازي ايران تاثيرگذار بوده است. در ايران هم روند مدرن شدن به صورت تقليد از معماري مدرن غرب در جريان است و به گسترش شهرنشيني و تسلط روز افزون ماشين بر زندگي مردم منجر شده است و بسياري از هنجارهاي مناسب زندگي را تحت تاثير قرار داده و بيهنجاري و ناهنجاري را جايگزين آن كرده است، به عبارتي:
“شهرنشيني و صنعتي شدن شيوههاي سنتي زندگي را ويران كرد و همراه آنها، مفاهيم و ارزشهاي اخلاقي در باب شايست و ناشايست نيز فروپاشيد. در اين شرايط جديد هيچ مجموعه روشن و نويني از ارزشها و هنجارها ايجاد نشد. دوركيم اين وضعيت را بيهنجاري ناميد، و مراد از آن شرايط اجتماعي بود كه هيچ قاعده عام و روشني در باب چگونگي زندگي ميان مردم وجود نداشت . افراد ميكوشيدند تا شيوه زندگي خاص خود را ابداع كرده و در اين راه بسياريشان فرو پاشیدند”(باکاک،1386: 96).
اين بحران در هيچكجا بهتر از شهرهاي مغرب بويژه در الجزاير به نمايش گذارده نميشود، جايي كه مجدلات هويتي و فرهنگي به چنان نقطه بحراني رسيده كه امنيت و آرامش آنجا را تحتالشعاع خود قرار داده است. اكنون نياز مبرمي براي كاربرد اين اصول، البته به شيوه مدرن براي بازگردادندن شهرهايمان به زندگي اسلامي داريم. با مقايسه مختصر بين معماري و شهرسازي اسلامي و معماري و شهرسازي متجدد و علاوه بر اينكه تفاوتهاي ريشهاي و بنياني اين دو تفكر را مشخص ميكند وجوه زيبايي عالي و داراي كمال در معماري و شهرسازي اسلامي را كه ريشه در تعاليم معنوي و خداجويانه آن دارد مشخص ميشود (جدول شماره 1) (غنيزاده،1385: 208).
(جدول1): مقايسه معماري و شهرسازي اسلامي و مدرن
عوامل | درونی | ظاهری |
معماری وشهرسازی اسلامی |
طبیعتگرایی مردمگرایی توجه به معبود
|
ظرافت نظم ساده |
معماري و شهرسازي مدرن | ماشینگرایی
انسانمحوری توجه به خود |
عظمت
آشفتگی پیچیده |
(نقيزاده، 1376)
همانگونه كه در جدول فوق ملاحظه ميگردد معماري و شهرسازي اسلامي به لحاظ تفكرات خداجويانه و آسماني مستتر در خود گرايش طبيعتگرايانه در رابطه با زيبايي طبيعت و نقشي كه در جهت تذكردهي به انسان و توجهدهي به معبود و قدت مطلق پروردگار دارد. پيشتر صحبت گرديد. وجود باغهاي وسيع و سرسبز درون شهر و نقاط جمعيتي و استفاده از آب و ساير جلوههاي طبيعي در فضاهاي شهر و اماكن مذهبي از نشانههاي شهرهاي اسلامي و معماری ایرانی (بالاخص مسلمين) است. اين در حالي است كه در فضاهاي مدرن اين ماشين است كه با امكاناتي كه در اختيار قدرتمندان قرار داده است. فضاي كالبدي و ابعاد و تناسب و رنگ آن را شكل ميدهد بدون اينكه توجهي به معنويت و ارتباطي با عالم بالا داشته باشد. لذا ساخت ابنيه فضاهاي شهري مدرن كه تنها بر پايه تكنولوژي و ماشين استوار است و روشهاي خداجويانه ندارد (مظاهري را به رخ كشيدن توان انسان است) فاقد زيبايي معنوي واقعي بوده و تنها در آن زيبايي زوگذر و متمايل به شگفتي وجود دارد و بعد از مدت كوتاهي نيز از بين ميرود و شهرهاي اسلامي مردمگرا هستند و روح تعاون و همياري و وحدت شامل وحدت انسان و محيط طبيعي، وحدت انسان ومحیط مصنوعی و وحدت طبیعت با عناصر مصنوع در آنها کاملاً محسوس است این در حالی است که شهرهای ساخته شده بر پایهی تفکرات مدرن انسان محور بوده و صفات همیاری و وحدت هماهنگی در آنها به چشم نمیخورد و لذا با همیاریهای شهر توحیدی سازگار نیست. (نقيزاده،1376:).
اصول شهرسازی مبتنی برمعماری معیارهای اسلامی
“وقتی می توان صفت اسلامی رابه یک شی انسان ساخت اطلاق نمود که آن شی بر اساس تعالیم اسلامی به وجود آمده و به گونهای در خدمت انسان قرار گرفته باشد که در عین پاسخگویی به نیازهای مادی او ، وی را به سمت ارزش های اسلامی هدایت نماید. علاوه بر این شی باید تجلیگاه و یادآور ارزشهای اسلامی در جهت شناسایی مصادیق و ویژگیهای”معماری”، “شهر”یا” محیط زندگی” باشند”) نقی زاده ، 1383: 47) “برای ایجاد محیط اسلامی ابتدا بایستی ویژگیهای فضای مناسب زیست و زندگی مسلمانان برگرفته از تعالیم اسلامی، تعیین و تعریف شوند . در حقیقت سخن این است که اسلام یک کالبد فیزیکی و ثابت و لایتغیری برای معماری و شهرسازی ارائه نکرده بلکه راهی و اصولی برای زیست ، برای رابطهی انسانها با یکدگیر، رابطهی انسان و طبیعت، رابطه انسان و خدا و رابطهی انسان و مصنوعش را معرفی میکند”(نقی زاده 65:1383) مهمترین اصول اسلامی و تاثیرگذار در معماری و شهرسازی را می توان در قالب جدول زیر بیان نمود :
جدول 2: مهم ترین اصول تاثیرگذار در شهرسازی مبتنی برمعماری معیارهای اسلامی
اصول معماری– شهرسازی اسلامی | مولفه های تاثیرگذار |
تجلی توحید )وحدت و هماهنگی( | حرکت به سوی یک نقطه مشخص |
استفاده از اصول تقارن ، تناسب و… در معماری | |
داشتن نشانه های اسلامی نظیر مساجد و… | |
اشاره تلویحی به مفاهیم آسمانی | |
تقوا و اخلاص | پرهیز از انتخاب فرم ها و تزیینات افراطی |
سادگی به سوی بی پیرایگی | |
استفاده از مصالح و فرم های ایستا | |
استفاده از نور و آب در فضا به عنوان نماد پاکی | |
استفاده از طرح های انتزاعی | |
اشاره به آسمان در نهایت اخلاص در همه اماکن نظیر گنبدها و… | |
تفکر و علم | استفاده از هندسه در سطوح و احجام و نقوش تزیینی نظیر گره های ، اسلیمی هاو… |
استفاده از فناوری های جدید | |
عبادت و عبودیت | فضای ساده ، بی پیرایه و پاک |
استفاده از نمادهای یک شهر اسلامی | |
وجود سلسله مراتب حرکتی برای اماکن | |
استفاده از اسامی خداوند ، انبیا و …. | |
استفاده از متون قرآنی ، اعداد مقدس و… | |
مردم پسند | توجه به اعتقادات و علاقهی مردم در طراحی
رعایت خواستههای عاطفی، مذهبی، اقتصادی مردم |
خودکفایی و پرهیز از
اسرف |
استفاده از مصالح بوم آورد در شهر و فضای شهری |
پرهیز از ساختن فضاهای بیهوده، مصالح گران و اضافی و تزیینات اضافی |
(ماخذ: دهشیدی، 107:1389)
همان طور که بیان شد هنر ایرانی ، برگرفته از حس درونی هنرمند و آمیخته با فرهنگ ، مذهب و آیینهای معنوی است. هنرمند ایرانی مطابق با اصول بنیادین اسلامی که در قالب مولفههای فوق عنوان شده، هنر خویش را به کمال مطلوب میرساند. معماری و طراحی شهری نیز به عنوان یک هنر سعی در ایجاد فضاهای شهری هویتمند و واجد کیفیت محیطی دارد.
تجلی عوامل فرهنگی مذهبی در شکل شهر نه تنها عاملی در جهت شناساندن فرهنگ، عقاید و آداب و رسوم مردم یک شهر میباشد بلکه سبب حفظ و زنده نگهداشتن آن ویژگیها، ایجاد فضای شهری مختص آن فرهنگ و اعتقادات مردم آن شهر به جای تقلید کورکورانه از فرهنگ غربی و ایجاد نمادها و فضاهای بیگانه غربی در سرزمین با اصالت شرقی خواهد بود. اگر مبانی فکری و طراحی و به تبع آن شیوه زیست و اصول شکل دهنده فضا از بیگانگان اخذ شده و به طور مستقیم ملاک عمل قرار گیرند، به تدریج با استحاله هویتی و فرهنگی در شهر، فضای شهری و آثار به جا مانده از نسل خود مواجه خواهیم شد. بنابراین ضرورت بررسی مولفههای ایرانی_اسلامی از آن جهت حائز اهمیت میباشد که هویت شهرها مطابق با ریشه و جهانبینی و فرهنگ شهروندان آن شهر نمود پیدا کند. هرچند ویژگیهای معماری ایرانی که هویت بخش شهرهای ایرانی اسلامی است و از دیدگاه صاحبنظران گاها با تفاوتهایی نسبت به یکدیگر آمیخته است اما تمامی این نظرات از یک رویکرد و نتیجه واحد که ریشه در جهان بینی اسلامی دارد بهره میگیرند ( جدول شماره 3 و4).
جدول3:ویژگیهای معماری ایرانی از دیدگاه صاحبنظران
نام صاحبنظران | ویژگیهای معماری ایرانی | منبع و ماخذ |
سید حسین نصر |
1. سیطره معنویت، 2. اتحاد زیبایی و سودمندی، 3. یکپارچگی و هماهنگی با محیط و شناخت عمیق مصالح، 4. خلق معماری بر پایه کیهانشناسی مقدس و دانش مقدس، 5. آمادگی برای پذیرش تغییر نیازها و تغییر شرایط و در همان حال وفادار ماندن به حقیقتی ازلی در همه دورههای معماری اسلامی ایران و به نحوی در ایران قبل از اسلام |
(نصر،1374: 49)
|
نادر اردلان | 1. بینش نمادین، 2. انطباق محیطی، 3. الگوی مثالی بهشت، 4. نظامهای فضایی مثبت 5. نوآوری | (اردلان،1374: 16)
|
پیرنیا | 1. مردمواری 2. پرهیز از بیهودگی 3. نیارش 4. خودبسندگی 5. درونگرایی | (پیرنیا،1382: 26) |
ابوالقاسمی | 1. ابداع و طرح و اجرای بنا، حس یزدانی را بر حس زیبایی و نیکی مقدم داشته، 2. خلق محیطی روحانی برای نزدیکی به حق تعالی | (ابوالقاسمی،1384: 76)
|
دیبا | 1. درونگرایی 2. مرکزیت 3. انعکاس 4. پیوند معماری با طبیعت 5. هندسه 6. شفافیت و تداوم 7. راز و ابهام 8. تعادل موزون/ توازن حساس | (دیبا،1378: 97) |
پورجعفر | توجه به ارزشها، باورها و هنجارهای جامعه(دینی و فرهنگی) | (پورجعفر،1388: 105) |
جدول4:ویژگیهای معماری مدرن
ویژگیهای معماری مدرن | منبع و ماخذ |
مدرنیسم به معنی نو، جدید یا تجرد میباشد. این پدیده معلول شرایطی است که در جامعهي اروپا رخ داده است. بطور کلی مدرنیسم یا مدرن بودن در الگوي فکري و فلسفی مهم و عمدهي بعد از عصر روشنگري در اروپا بوجود آمده است. | (انصاری،1389: 5)
|
در این بین عدهاي شروع آنرا از انقلاب صنعتی انگلستان میدانند و عدهاي دیگر آنرا همانطور که آمد از عصر روشنگري قرن 18 دانسته وعدهاي دیگر از دورهي اصلاح دینی و دوره رنسانس نقطهي شروع آنرا ذکر کردهاند. | (جمالی و حیدری،1388: 82)
|
عدم تقلید از سبکهای گذشته و دوری از تاریخگرایی، نمایش ساختار بنا در نمای ساختمان، استفاده بسیار اندک از تزئینات، پیشرفت تکنولوژی و استفاده از تکنیکها و مصالح جدید ساختمانی مانند: اسکلت فلزی و شیشهای وسیع، بلند مرتبه سازی، دیوار غیر باربر ، استفاده از پنجرههای عریض که کل دهانه بین ستونها را میپوشاند.
|
قبادیان،1388: 34 |
آیینهای مذهبی
آیینها با داشتن سه ویژگی کلان تکرارپذیری در زمان و مکان مشخص، برخورداری از ماهیتی نمادین و استعاری، و کنش و فعالیتی اجتماعی، با سه مولفه اصلی شهر شامل کالبد، معنا و فعالیت در تعامل و ارتباط تنگاتنگ است. در نتیجه، آیین را میتوان پدیدهای فضایی و به تبع آن پدیدهای شهری دانست )علی الحسابی و پای کن، 1394: 77) آیینها از اصلیترین عواملی هستند که در تحلیل تاریخی فضاهای شهری، از جهات مختلفی ایفای نقش میکنند. نقش اول آنها قدمت و تاریخی بودن خود آیین است که نشانگر قدمت و تاریخ عمر آن ملت و جامعه است. نقش دوم، ویژگیهایی است که هر آیین خاص، برای مکان برپایی خویش بر انسانها)طراحان و برنامهریزان و سازندگان( القا میکند تا فضا را به گونهای سامان دهند که مناسب برپاییاش باشد. نقش دیگر آیینها، خاطرهسازی و تثبیت خاطرههای جمعی جامعه است(جدول شماره 5) (نقی زاده،1389: 252).
جدول5: نقش آیینها در فضای شهری
نقش آیینها در فضای شهری |
قدمت و تاریخی بودن آیین، نشانگر قدمت و تاریخ عمر آن ملت و جامعه |
ویژگیهای خاص آیین در جهت برپایی مکان و ساماندهی فضا |
خاطره سازی و تثبیت خاطرههای جمعی |
تعزیه
تعزيه در لغت به معناي سوگواري و برپا داشتن مراسم عزاداري به يادبود درگذشتگان است و در اصطلاح به نوعي نمايش آييني و مذهبي براساس واقعة کربلا و شهادت امامان و وقايع ديگر مذهبي و قصّهها و داستانهاي تاريخي و اساطيري و عاميانه اطلاق ميشود. در دورة قاجاريه که از بعضي داستانها و وقايع تاريخي و مذهبي، غير از واقعة کربلا تعزيه ساخته شد و بر جنبههاي نمايشي يا درامي تعزيههاي شهادت نيز افزوده گشت، برخي از نويسندگان و اديبان، واژههاي «شبيه» و تشبيه» و مانند آنها را که از ديرباز در نوشتهها و منابع کلامي و اسلامي وجود داشت و مفهوم شکلي و نمايشي تعزيه را نيز بهتر افاده ميکرد، به جاي تعزيه به کار بردند تا حد و مرز آن معلوم و مشخص باشد و با تعزيه و تعزيهداري به مفهوم عام آن (يعني عزاداري و روضهخواني) اشتباه نشود. بعدها نويسندگان کلمة مفرد «شبيه» را، هم به مجلس تعزيه و هم به تعزيهخواني اطلاق کردند. همچنين برخي از فضلا و علماي مذهبي با توجه به نمايشي بودن تعزيه و صحنهآرايي آن، اصطلاح «تعبيه» را نيز به کار بردند و به اصطلاحات «شبيه» و «تشبيه» افزودند. با اين همه چون اينگونه نمايشهاي مذهبي، حتي شکلهاي نسبتاً شاد و مضحک و طنزآميز آن، پيوند خود را با تعزيههاي شهادت حفظ کرد و عامه مردم نيز تعزيه را فقط در مفهوم و ماهيت آييني و مذهبياش ميشناختند، اصطلاح تعزيه در ميان مردم همچنان باقي ماند. (شهیدی ، 1380 :61-62 ).
تاريخ اجراي نخستين تعزيه و چگونگي آن هنوز مشخص نشده است. بنا به خبري تعزيه در زمان كريم خان زند براي اولين مرتبه به اجرا درآمد و درباره علت و انگيزه آن نوشته اند كه در زمان او سفيري از فرنگ به ايران مي آيد و درباره تئاترهاي غم انگيز آنجا توصيفي براي كريم خان ميكند و او نیز دستور میدهد که واقعه کربلا به صورت تعزیه برگزار شود(فلسفی،1332: 10). در شهرهای قدیمی ایران تکیه، میدان و حسینیه فضاهای محصوری بودندهاند که در مسیر گذرهای اصلی شهر قرار داشتهاند. این فضاها اغلب به صورت فضاهای عمومی، یعنی جزیی از گذر اصلی یا به صورت فضای بسته، اما در ارتباط با گذر اصلی وجود داشتهاند. در حالی که در اعیاد اسلامی و ایام سوگواری، خصوصاً محرم، مورد استفاده قرار میگرفتهاند(توسلی،1379: 157) بسیاری از آیینها را نمیتوان در هر جایی برگزار کرد. از این رو، یکی از انتظارات خاص از فضاهای شهری تأمین فضا و مکان مناسب برپایی آیینها و مراسم جامعه، از طریق مطابقت با فضای مورد نیاز آیینها و مراسم است. در حقیقت شکلگیری تعزیه وابسته به کالبد و مکان است بنابراین در اینجا لازم به شناخت مکان است.
کالبد شهری در شکلگیری مراسم آیینی
از بعد کالبد، آیینهای جمعی سبب ایجاد عناصر و فضاهایی خاص گردیده و یا به آنها شکل داده و اجرای آن در سازمان فضایی شهر در گذشته انسجام کالبدی -فضایی شهر را به دنبال داشته است. از بعد معنا، آیینهای جمعی سبب ایجاد فضاهایی خاطرهانگیز، با معنا و نمادین گردیده و درهویتبخشی به فضاها و حس تعلق به آنها اثرگذار بوده است(علیالحسابی و پایکن،1394: 77). شهرهای ایرانی که دارای ویژگیهای تکامل یافته در قرون متمادی بودند، در عرض چند دهه دچار تحولی عظیم شدند. آن چه را که این شهرها به عنوان خصوصیات کالبدی خود داشتند، فضاها و عناصر معماری_شهرسازی ارزشمندی منبعث از فرهنگ حاکم بر زندگی شهروندان بودند. هر فضا یا عنصر معماری_شهری، طبق نیازهای روزمره ساکنان شهرها و در پاسخ به رشد و دگرگونی جامعهی شهری طی زمان شکل گرفته و تکامل یافته بود. بافت قدیمی به همراه عناصر و فضاهای شهری درون خود، مانند شبکهی معابر، بازارها و آب انبارها، مساجد و کاروانسراها و…، علاوه بر شکل فیزیکی قابل توجه و خصوصیات کالبدی، ارزشهای فرهنگی، اجتماعی و تاریخی ویژهای را در خود نهفته داشتند(حبیبی و همکاران،1390: 16).
كالبد شهرهای هر كشوری با شهري از كشوری ديگر تفاوت دارد كه این برآمده از فرهنگ، اجتماع و مؤلفههای زيرساختی آداب و رسوم آن سرزمين است. «هويت شهر، حالتی ذاتی و دروندادی داشته كه بر كالبد شهر تأثير میگذارد، لذا سيمای كالبدی شهرهای وابسته به يک فرهنگ و جهانبينی خاص را از فرهنگ و ساختار اجتماعی ديگر متمايز میکند. در واقع در بستر جريانی دو سويه هويت كالبد شهر شكل میگيرد و پس از شكلگيری، كالبد شهر موجود، باعث استمرار تحولات و بالتبع تغييراتی پويا در مفاهيم و مؤلفههای هویتی يک سرزمين در بستر تعاملاتی دوسویه میشود»(حبیب و همکاران، 1387: 13).
شهر امروز ایرانی، بیهویت نیست بلکه صفات هویتی آن را نمیتوان در یک الگوی تعریف شده جای داد. یعنی شهر ایرانی امروز نه دارای الگوی شهرهای سنتی کشور است نه الگوی شهرهای غربی را نشان میدهد.”صفات هویتی ویژگیهایی هستند که در صورت به کارگرفته شدن زمینهساز ساماندهی سازندهی واحد شهر و یا عناصر زیر سیستمی آن میباشد. شاخصها یا مولفههای هویت شهر، مشابه شاخصهای هویت انسان است و از محتوای شخصیت شهرها برمیخیزند. محتوای شخصیتی شهرها با اختصاصات طبیعی، محل استقرار آنها، قالب، شکلبندی، فضابندی، اجزای سیستمی عناصر کالبدی وساختار مصنوع آنها و اختصاصات انسانی پیچیدهی شهروندان آنها عجین میباشد(بهزادفر،1387: 53).
سنت نه فقط شامل کلیت معماري است، بلکه عناصري نظیر فضا، شکل، نور، رنگ و ماده را نیز که در کنار هم یک فرم معماري را به وجود میآورند، در بر میگیردنه تنها در ارتباط باکلیت معماري(و از جمله وجه ماورایی آن) در زمینه عناصر سازندهاش، که شاید در آن میان «فضا» مهمتر از همه باشد.
فضا ومکان
فضا یکی از صریحترین نمادهای وجود انسان است. ازلی، نافذ، و در جهانشناسی اسلامی «مکان» روح جهان است(اردلان و بختیار، 1390: 41). انسان در مقایسه با فضا، ضرورت مکان برای زندگی فردی و اجتماعی را به سادگی احساس میکند. انسانها حتی فضا را هم به واسطه مکان درک میکنند و فضایی جدا از مکان را غیر قابل تصور میدانند. این تفاوت در درک مکان و فضا از آن رو ناشی میشود که، فضا، در واقع، انتزاعیتر از مکان است (بهزادفر، 1387، 29) وقتی نظم در فضای جهانی بدست بیآید به دنبال آن ذهن مفسر به دنبال نظم محلی میگردد. این در اغلب موارد بهوسیله برهمکنش شهرهای انسان با محلهای مهم شدنی میشود، برهم کنشی که حس مکانی قطعی و محلی فراهم میکند. مفهوم مکان از ظرف(جسم) و مظروف(روح) تشکیل شده است. مکان وجود محسوس و ماموسی ندارد، اما در ذهن بینندهای که به صورت بصری مرزهای فیزیکی را درک میکند و خرد او روح را به صورت «مظروف» در محدودهی مرزها درک میکند وجود دارد.
مفهوم مکان
مکان بخشی از فضای طبیعی یا فضای ساخته شده است که به لحاظ مفهومی یا مادی دارای محدودهای مشخص باشد. مکان به واسطه معنا یا فعالیتهایی که در آن صورت میپذیرد مشخص میشود. فضای معماری تبلور مادی مکان است. مکان نتیجه رابطه متقابل و عکسالعمل بین سه عامل “رفتار انسانی”، “مفاهیم”، و “مشخصات فیزیکی” مربوط به آن است. مکانها مراکزی هستند که در آنها اتفاقات معنیدار و مهمی برای زندگی صورت میپذیرد. این مراکز در ضمن مبداها و مراجعی هستند که انسان به کمک آنها خود را در محیط مییابد و آن را تصرف میکند. مکان به طور طبیعی نتیجه تصرف فضا توسط انسان است ( افشار نادری،1378: 4).
راپاپورت، مکان را یکی از چهار عنصر تعریف کنندهی فضا معرفی میکند، که در ترکیب با معنی، زمان و ارتباطات، محیط انسان ساخت را شکل میدهند. دل مشغولی فرد یا گروه با فضا به آن معنای مکان میدهد، دست کم تا اندازهای که آن را از سایر مکانها جدا سازد (مدیری،1387: 70). همچنین او معتقد است ارزش بنا به دلیل معنای آن که ناشی از رویدادهای مهم و معنادار است که در آن مکان رخ میدهد و امنیت مکان بدلیل قابلیت بازآفرینی رویدادهای خاطرهانگیز است. مردم محیط را به خاطر نمادها و قابلیتهای تامین فعالیتها تحسین میکنند (راپاپورت، 1384: 68). در حقیقت، مکان زمانی مکان می شود که انسان در ارتباط با لایههای دیگر وجود خود قرار گیرد. این لایهها میتواند توسط فعالیتهای مشترک با دیگر همنوعان، در ارتباط با طبیعت قرار گرفتن و یا در کنج محیط مصنوع قرار گرفتن، نمایان و روشن شود و بدین صورت انسان با لایههای دیگر وجود خود که به نوعی دیگر در عالم خارج نیز وجود دارند، آشنا میشود و بدین ترتیب شناخت او از محیط پیرامون و خویشتن افزون میگردد(حبیبی،1387: 40). انسان از مکانهای متفاوت تصویرهای متفاوت در ذهن دارد. احساسات او میتواند بر روی ادراکات او از محیط و شکلگیری تصویر ذهنی از مکان تاثیرگذار باشد. همین تصاویر ذهنی انسانهاست که به مکان هویت میدهد. علاوه بر ساختار کالبدی مکان، همانطور که راپاپورت معتقد است، خاطرات افراد در هویت بخشیدن به مکان موثر است(همان). در پی بررسی مفهوم مکان ذکر این نکته ضروری است که تمایز خصوصیات یک مکان از مکانی دیگر سبب ایجاد تفکری در ساکنان شده که مکان زندگی آ نها دارای کیفیاتی خاص است و در پی آن حسی به نام حس تعلق را در آنان نسبت به فضا ایجاد خواهد کرد که لنگ از آن با عنوان حس شهروندی نسبت به مکان یاد میکند(Lang,1994:291). در پی شناخت یک مکان باید این نکته را مدنظر داشت که شناخت یک مکان، پدیدهای اجتماعی است. مکانها، با توجه به آنچه دیگران درباره آ نها میگویند، معرفی میشوند و هر فرد با توجه به ویژگیهای اجتماعی، سن، جنس، قومیت، ملیت، تخصص و مانند آن، اطلاعات دریافت شده خود از مکان را پالایش کرده و تصویری از مکان ایجاد میکند. به بیان دیگر اگرچه حس مکان ممکن است شخصی باشد، اما نتیجه دریافت عمومی جامعه است(Hague,2005:6).
حس مکان
محیط علاوه بر عناصر کالبدی، شامل پیامها، معانی و رمزهایی است که مردم براساس نقشها، توقعات، انگیزهها و دیگر عوامل، آن را رمزگشایی و درک میکنند و در مورد آن به قضاوت میپردازند. این حس کلی که پس از ادراک و قضاوت نسبت به محیطی خاص درفرد بهوجود میآید، حس مکان نامیده میشود. حس مکان عامل مهمی در هماهنگی فرد و محیط بوده و باعث بهرهبرداری بهتر از محیط، رضایت استفاده کننگان و در نهایت احساس تعلق آنها با محیط و تداوم حضور در آن میشود. حس مکان میتواند ضامن ایجاد تعلق خاطر در افراد و نهایتاً به ثبات و ماندگاری شهر در ذهن شهروند منجر شود. چنانکه میتواند پلی باشد میان گذشته و آینده شهروندان، و فضا را تبدیل به مکان نمود و به آن بار معنایی دهد. حس مكان، به معنای دريافت ويژگیهای معنايی محيط و شخصيت مكان توسط استفادهكنندگان از محيط میباشد. حسی كه توسط ادراك ذهنی مردم از محيط و دريافت احساسات آگاهانه يا ناآگاهانه آن ها از محيط دريافت شده و استفاده كننده را در ارتباطی تنگاتنگ با محيط قرار میدهد. حس مكان موجب ايجاد حس رضايتمندی در استفاده كننده شده و با يادآوری فرهنگ يا تاريخ يک اجتماع ويا تجارب ذهنی گذشته فرد، بر مفهوم هويت تأكيد كرده و كيفيت فضای ساخته شده را برای مخاطب ارتقاء میبخشد. ويژگیهای كالبدی محيط كه شامل تعاملات اجتماعی و همچنين معانی هويتی وذهنيت میباشد، برالقاء حس مكان تأثيرگذار میباشد(فلاحت و نوحی،1390: 320). بنابراين در حالات روحي وخاطرات بشری است كه «احساس نسبت به مكان» وآنچه به رايج «حس مكان» ناميده میشود، شكل میگيرد(پورمند و دیگران،1389: 83).
تماشاخانه فضا، کالبد، تقابل و هماوردجویی با تعزیه
مفهوم تماشاخانه
تئاتر را هنر عصر دموکراسی میشناسیم چرا که هم از نظر ماهوی به گفت و گو که کلید واژهی دموکراسی است وابسته مینماید، هم کار جمعی هم گروهی است و ضد تک روی موروثی ایرانیان( ثمینی، 1387: 208). تفکیک ((تماشاخانه و نمایشخانه)) از ((مکانهای نمایش)) ضروری و البته گاهی دشوار و ناممکن است؛ به این معنا که تماشاخانه مکانی است که اجرای تئاتر در آن مستمر است و یا به این نام شناخته میشوند اما مکانهای نمایش به صورت چند منظوره مورد استفاده قرار میگیرند که اجرای نمایش هم یکی از این منظورهاست(حبیبیان و آقا حسینی،1389: 39). از عناصر اصلی تماشاخانه صحنه است که انواع صحنه عبارت است از صحنه میدانی، صحنه سه سویه، صحنه قاب عکسی، صحنه آزاد(تصویر1). وقابل ذکر است که شکل تماشاخانهها گاهاً از شکل صحنه تبعیت میکند.
تصویر1: انواع صحنه
منبع: حبیبیان و آقا حسینی،1389: 297
بنابراین میتوان بیان کرد که، تعزیه درهر کجا که مکان رویارویی بازیگر و تماشاگر باشد به وقوع میپیوندد. خواه این مکان میدانی در شهر باشد یا خیابان یا سکویی در بازار و یا قهوهخانه. اما تئاتر بدون معماری معنا ندارد، تئاتر چه به شکل نمایش و اجرا باشد و چه به صورت جشن و مراسم، نباید چنان با طبیعت خود یکی شود که قابل تشخیص نباشد. زیرا در این صورت نمایشی در کار نخواهد بود. چون بنیان تئاتر بر آگاهی دوسویه بازیگران و تماشاگران از وجود یکدیگر است؛ باید از جهان اطرافش متمایز باشد همانگونه که نمایش و واقعیت با هم تباین دارند. آشکارترین نشانه تئاتر همان صحنه است که معماری آن در طول تاریخ دستخوش دگرگونیهای فراوان گشته، اما همیشه مکانی کاملا مشخص و متمایز ازمحیط پیرامون بوده است. فضاهای اجرای نمایشهای آیینی و تعزیه در شهر غالبا جزو نقاط عطف شهری به شمار میروند. فراموش نباید کرد که یک فضای نمایشی به تجمعی عادی، اجازه تبدیل شدن به اجتماعی باهویت را میدهد و میتواند سکویی باشد برای نیاز مردم به گفتن، شنیدن و داشتن اوقاتی خوش. هیچ لزومی به برپایی ساختمان نیست، شهرها خود میتوانند به تئاتری برای اجرای نمایش تبدیل شود. بنابراین ساختمانهایی نظیر تئاتر و تماشاخانه از جمله بناهایی هستند که در کشور ما، نقش کمتری در تاریخ معماری و نمایش داشتهاند. به دلیل اینکه همانطور که گفته شد، عزاداری در ایران عمدتاً جریانی مردمی بود، از این رو در فضاهایی که حضور مردم بیشتر بود، همچون میدانهای عمومی، حیاط کاروانسراها، چهارسوی بازارها و قهوه خانهها اجرا میشد.(تصاویر شماره 2و3)
تصویر2: تعزیه خوانی در کاروانسرا در دوره قاجار
ماخذ: شاهسوارانی، 1395: 90
تصویر3: برگزاری مراسم تعزیه در محدوده بازار تهران
ماخذ: شاهسوارانی، 1395: 90
وجود ریشه تاریخی در سنت ایرانی و الهام گرفتن از نمایشهای خارجی، باعث تحول و پیدایش تعزیه به شکل فعلی شد که نمایشی مذهبی به همراه موسیقی و آواز بود. علاقه و دلبستگی شدید ایرانیان به عزاداری حضرت اباعبدالله و حمایت مادی شاهان قاجاری، باعث پیشرفت و رونق تعزیه گردید. شاهان و مقامات دولتی تلاش میکردند تا با بهرهگیری از احساسات مردم و به منظور ایجاد مشروعیتی برای خود، به رونق تعزیه و تکایا کمک کنند(Kouhestani Nejad,2008:114 ). در این بین تکیه دولت یکی از معدود بناهایی است که علاوه بر تاثیر بسزایی که در تاریخ تعزیه داشته، به عنوان بزرگترین تماشاخانه تمام اعصار ایران نیز شناخته شده است. تکیه دولت از جمله بناهایی بود که میتوانست با حضور و تداوم خود سهم بیشتری در تاریخ معماری و نمایش ایران داشته باشد. آنچه در ادامه میآید نگاهی است به معماری تکیه دولت.
تکیه دولت
ساخت تکیه دولت در سال 1247هجری شمسی، به دستور ناصرالدین شاه و مباشرت دوستعلی خان معیرالممالک، به عنوان بزرگترین تماشاخانهی ایران، تا به حال و مجهزترین تماشاخانه تا زمان خودش آغاز شد. ناصرالدین شاه در سال 1247شمسی به انگلستان سفر کرد و به مشاهده تئاترهای اروپایی نائل آمد. مکان تئاترها گنجایش تعداد زیاد تماشاگر را داشتند. این عامل و نیز افزایش جمعیت تهران و اشتیاق مردم، اعیان و اشراف به تعزیه و علاقه شاه به داشتن مکانی مناسب و سرپوشیده برای برگزاری تعزیههای دولتی برای دولتمردان و درباریان و اینکه به دلیل تنگی فضای تکیهی حاج میرزا آقاسی ساخته شد(Abtahi et al., 2011:65)(تصاویر 4و5).
تصویر4: نمای کلی از تکیه دولت دوران قاجار
ماخذ: شاهسوارانی، 1395: 90
تصویر5: تکیه دولت سده سیزدهم، نقاش کمالالملک
ماخذ: شاهسوارانی، 1395: 90
گفته شده است، تکیه دولت «تعبیر و تفسیر و تقلیدی ظریف و استادانه از ساختمان اپرا در اروپاست » و همچنین میتوان آن را به معماری کاروانسراها و میادین نیز نسبت داد. بنابراین از نظر سبک و شیوه معماری، ترکیبی از معماری غربی و ایرانی در سازمان کالبدی و فضایی شهرها بهوجود آمد. ساختمان عظیم تکیه دولت که بعضی از جهانگردان و نویسندگان مغرب زمین آن را شبیه و از حیث عظمت نظیر )آمفیتئاتر ورونا در ایتالیا( دانستهاند در ضلع شرقی کاخ گلستان و در مجاورت شمسالعماره قرار داشت»(Forugh,1965:7). این تکیه برای برگزاری مراسم روضهخوانی و اجرای تعزیه در نظر گرفته شده بود(تصاویر5و6).
تصویر6: عزاداری در زمان قاجار قسمتی از گذرگاه دور سکو، صحن نشستن زنان و چهار ردیف پلکان سنگی برای جایگاه نشستن مردان
ماخذ: حبیبیان و آقا حسینی،1389: 48
تصویر7: نمای داخلی تکیه دولت، عرض گذرگاه دور سکو، مسیر پلکان به روی سکو، لوستر، سکو و طاقنماها و کاشی کاریهایی که نشان از معماری ایرانی دارد.
ماخذ: حبیبیان و آقا حسینی،1389: 48
تکیه دولت از دو جنبه دارای ویژگیهای ارزنده است، اول اینکه بخشی از تاریخ معماری و شهرسازی ایران است که در پی یک تداوم تاریخی و با نگاهی به تحولات صنعتی غرب شکل گرفته بود. در درجه دوم درون مایه تکیه دولت، فضایی برای اجرای نمایش سنتی تعزیه بود که ریشهای طولانی در تاریخ شیعه داشته و با تخریب آن در واقع سیر قهقرایی این شیوه نمایشی را شاهد بوده ایم(Pourmand and Lezgi,2008:8). با این حال به رغم شاخصههای ممتاز این نوخواهی، ناگهان تعزیه و شبیه خوانی در این میان فاقد ملاکهای مترقی تمدن شناخته شد و در همان بالندگی جوانیاش مهجور و مطرود گردید و مهر کهنگی و خرافه برآن زده شده. با توجه به موارد ذکر شده این سوال مطرح میشود که آیا سالنهای تئاتر امروزین گنجایش شکلگیری تعزیه به صورت سنتیاش را دارا میباشد؟ در حقیقت سالنهای تئاتر جایگاهی محدودی برای تماشاچییان دارا میباشند و جایی برای ورود حیوانات که از عناصر اصلی شکلگیری تعزیه هستند ندارد، و حتی اگر حیوانات را از آن حذف کنیم نمایش تعزیه نیاز به صحنه میدانی دارد که ارتباطی تنگاتنگ با تمام مخاتبین برقرار کند، در صورتی که صحنه های تماشاخانههای امروزین که بیشتر آنها در زمان پهلوی شکل گرفتهاند به صورت سه سویه یا صحنهای و در بعضی مکانها به صورت آزاد است بنابراین حتی تماشاخانههای امروزین هم که به عنوان عنصری از معماری مدرن شناخته میشوند. جایی برای شکلگیری مراسم آیینی تعزیه ندارد.
نتیجه گیری:
همانطور که بیان شد ساختمانهای تئاتر و نمایش از جمله بناهایی هستند که در کشور ما، متاسفانه بنا به دلایلی، نقش کمتری در تاریخ معماری و نمایش داشتهاند. ایجاد رویکردی تازه نسبت به معماری تماشاخانه و طراحی و ساخت سالنهای مختص نمایش خصوصاً نمایشهای سنتی و آیینی همچون تعزیه، که به عنوان میراث فرهنگ معنوی از آنها یاد میشود، از جمله مواردی است که خلا آن در معماری کشور به چشم میآید. در راستای چنین رویکردی، شناخت فضاها و بناهای اجرای نمایشهای سنتی و آیینی، یکی از ضرورتها میتواند باشد. به دلیل اینکه نمایش در ایران عمدتاً جریانی مردمی بود، از این رو نمایش، در فضاهایی که حضور مردم بیشتر بود شکل میگرفت که یکی از این فضاها بازار بود که از عناصر کالبدی تشکیل دهنده شهرهای اسلامی و کالبد مهمی برای شکلگیری مراسم آیینی از جمله تعزیه بود. با توجه به بیانات میتوان نتیجه گرفت که تماشاخانه ها با کارکرد امروزین به عنوان عنصری از معماری مدرن تلقی میشوند که جایی برای شکلگیری نمایش تعزیه که جزیی از فرهنگ غنی اسلامی است ندارد. و برای زنده کردن این آیین زیبا در شهر و تماشاخانه، باید تماشاخانهها با توجه به رویکرد معماری ایرانی ساخته شود و بنایی باشد که در آن حس تعلق به مکان و خاطره انگیزی که از ویژگیهای نمایشهای آیینی است، ایجاد شود. زیرا هنر معماری را میتوان نشانی از فرهنگ یک سرزمین دانست؛ نشانهای که از زمان خلق تا هنگامی که پابرجاست، بخش عظیمی از ابعاد فرهنگی و تاریخی سرزمین خود را دربر میگرد و خود را به عنوان آشکارترین چهرهی فرهنگی و تاریخی آن سرزمین، به همگان میشناساند. همچنین معماری نیز همچون هنرهای دیگر در ارتباط باهنر تئاتر در دورانهای مختلف، همواره به عنوان بستری مناسب برای دربرگرفتن و خلق فضاهای گوناگون، با توجه به ابعاد فرهنگی، تاریخی، سیاسی ملتها کاربرد داشته است، با این حال ، ناگهان تعزیه و شبیهخوانی در این میان فاقد ملاکهای مترقی تمدن شناخته شد و در همان بالندگی جوانیاش مهجور و مطرود مهر کهنگی و خرافه گردیده است.
منابع
- ابن القضاعي، ابوالحسن علي بن احمد (1387)؛ ترک الاطناب في شرح الشهاب يا مختصر فصل الخطاب؛ به اهتمام محمد شيرواني؛ تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱تهران،
- ابوالقاسمی، لطیف، (1384)، هنر و معماری اسلامی ایران به کوشش علی مدنی پور، تهران، انتشارات وزارت مسکن.
- اردلان، نادر، (1374)، معماری ایران در سخن چهار نسل از معماران صاحب نظر، مجله آبادی، شماره 19، ص 49-16
- اردلان، نادر و بختیار، لاله،(1390)، حس وحدت نقش سنت در معماری ایرانی، ترجمع ونداد جلیلی، تهران، انتشارات علم معمار رویال.
- افشارنادری، کامران،1378، “از کاربری تا مکان”، نشریه معمار، شماره 6، پاییز، تهران.
- امین زاده، بهناز و دیگران (1379) (طرح پژوهشی) کیفیت تجلی توحید در مراکز شهرهای ایرانی، دانشکده هنرهای زیبا، دانشگاه تهران،
- باکاک، رابرت(1386)، «صورتبندیهای فرهنگی جامعه مدرن»، ترجمه مهاجر، انتشارات آگاه، تهران.
- بهزاد فر ، مصطفی (1387) ، هویت شهر نگاهی به هویت شهر تهران ، نشر شهر.
- پیرنیا، محمد کریم، (1382)، سبک شناسی معماری ایرانی، تهران، انتشارات سروش دانش.
- پور جعفر، محمدرضا، (1388)، مبانی بهسازی و نوسازی بافت قدیم شهر، تهران، انتشارات پیام.
- پورمند، حسنعلی و همکاران،1389، “مفهوم مکان و تصویر ذهنی و مراتب آن در شهرسازی از دیدگاه کریستین نوربرگ شولتز در رویکرد پدیدارشناسی”، فصلنامه مدیریت شهری، شماره 26.
- تفسير نمونه، مكارم شيرازي، جلد 27، (1387) چاپ 36، نشر دارالكتاب الاسلاميه، تهران
- توسلی، محمد (1379) حسینیه ها، تکایا، مصلیها، در مجموعه مقالات «معماری ایران دوره اسلامی » به کوشش محمد یوسف کیانی، تهران، انتشارات سمت.
- حبیبیان، ناصر، آقا حسینی، محیا، (1389)، تماشاخانههای تهران از 1247 تا 1386، تهران، نشر افراز.
- حبيبي، سيد محسن (1375)، از شار تا شهر، انتشارات دانشگاه تهران
- حبيبي، سيدمحسن(1383)، از شار تا شر، انتشارات دانشگاه تهران، تهران.
- حبیبی،کیومرث و همکاران(1390)، ارزیابی اثرات طرحهای توسعه شهری بر ساختارشکنی و ارتقای کیفی فضای شهر کهن ایرانی، فصلنامه شهر ایرانی اسلامی، شماره چهارم، تابستان، صص28-15.
- حبیب، فرح؛ نادری، سید مجید؛ فروزانگهر، حمیده (1387)،«پرسمان تبعی در گفتمان کالبد شهر و هویت.(کالبد شهر تابع هویت یا هویت تابع کالبد شهر)»، نشریه هویت شهر، سال2، شماره3، پاییزوزمستان، صص22-13.
- دهشیدی ، رضا (1389)، حجره حجره همه یاد خدا ، فصلنامه فرهنگ پویا ، شماره1
- دیبا، داراب، (1378)، الهام و برداشت از مفاهیم بنیادی معماری ایران، مجله معماری و فرهنگ، شماره1، ص111-97.
- رفيقدوست، رضا و شهابيان، پويان درآمدي بر شناخت وجوه زيبايي در قرآن با تأکيد بر تجلّي جمال توحيدي در صفات شهر اسلامي، پژوهش ديني شماره شانزدهم، ۱
- راپاپورت، آموس(1384)، معنی محیط ساخته شده: رویکردی در ارتباط غیرکلامی، ترجمه فرح حبیبی، تهران، انتشارات پردازش و برنامه ریزی شهری.
- شاهسوارانی ، وحید ، تعزیه و باور های شیعی در سیر روند تاریخ (قاجار تا دوره سی و سه ساله حکومت جمهوری اسلامی ایران) ، فصلنامه کهن کاو ، شماره 9 ،صص 83-91
- شهیدی ، عنایت الله ، 1380 ، پژوهشی در تعزیه و تعزیه خوانی : از آغاز تا پایان دوره قاجار ، تهران ، کمیسیون ملی یونسکو در ایران ، مرکز انتشارات ، دفتر پژوهش های فرهنگی .
- عثمان، محمد عبدالستار، (1376)، مدینه اسلامی، ترجمه علی چراغی، انتشارات امیرکبیر
- علی الحسابی، مهران و پای کن، عصمت (1394)، «بازشناسی اثرآیینهای عاشورایی برشهرایرانی، بررسی موردی؛ شهرلاهیجان»، دو فصلنامه دانشگاه هنر، نامه معماری و شهرسازی، شماره14،بهاروتابستان.
- غنيزاده، مسعود، (1385)، نگاهي به شهر در تمدن اسلامي، مجله راهبرد توسعه، شماره 7، پاييز
- فلاحت، م و نوحی،س،1390،”تهدید حس مکان محیط در پی تخریب نمادها”، مجموعه خلاصه مقالات اولین همایش ملی معماری و شهرسازی اسلامی، تبریز، انتشارات دانشگاه هنر اسلامی.
- فلسفي، نصرالله، (1332)، زندگي شاه عباس اول، تهران، دانشگاه تهران.
- قبادیان، وحید، (1388)، مبانی و مفاهیم در معماری معاصر غرب، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی.
- مشهديزاده دهاقاني، ناصر، برنامهريزي شهري در ايران، انتشارات دانشگاه علم و صنعت ايران، چاپ سوم، ۱۳
- ميرمحمدي، حميدرضا، (1375)، “سيما و بافت شرهاي اسلامي”، مجله مشكوه، شماره 53
- ميرمحمدي، حميدرضا، (1375)، تأثير فرهنگ اسلامي بر پيدايش و دگرگوني شهرها، مشكوه، شماره 52، ص 79
- نصر. سيدحسين، (1386)، ترجمه ر. قاسميان، هنر و معنويت اسلامي، دفتر مطالعات ديني هنر، تهران
- نصر. سيدحسين، (1374)، یگانگی عمل و نظر در سخن متفکران معاصر، مجله آبادی، شماره 19، ص49-46
- نظريان، اصغر، جغرافياي شهري ايران، انتشارات دانشگاه پيام نور، ۱۳۷۹
- نقيزاده، محمد (1376)، توحيد مفضل، ترجمه ملا محمد باقر مجلسي، انتشارات فقيه، تهران
- نقيزاده، محمد (1379)، صفات شهر اسلامي از نگاه قرآن كريم، فصلنامه صحيفه مبين، شماره 22، بهار
- نقيزاده، محمد (1383)، بارزههاي شهر و معماري اسلامي، نامه فرهنگستان علوم، شماره 26 و 27، پاييز و زمستان
- نقيزاده، محمد (1386)، ادراك زيبايي و هويت شهر (در پرتو تفكر اسلامي)، انتشارات سازمان فرهنگي تفريحي شهرداري اصفهان، چاپ اول، اصفهان
Abtahi, Seyed alireza; Kamrani Far, Ahmad and Sharifinia, Maedeh (2011) “Tekie Dowlat and its Functions,” Sokhan-E-Tarikh, (12) 63-80.
Hague, c.(2005).Planning and Place Identity, In: Place Identity, Participation and Planning, Cliff Haguge and Paul Jenkins (Eds), London: Routledge.
Forugh, Mahdi (1965) “Tekie Dowlat”, Honar Va Mardom, (29) 7-10.
Kouhestani Nejad, Masoud (2008) “An Introduction to State Tekiehs of Qajar Era,” Theater Journal, (42) 113-116.
Lang, J.(1994), Urban Design The American Experience, New York: Van Nostrand Reinhold.
Pourmand, Hasan Ali and Lezgi, Habibollah (2008) “Tekie Dowlat”, Ketab-E-Mah-E-Honar, (124) 4-13.
Suavaget: Halab- E.I.2. Suavaget, J: halab- article in the encyclopardia of islam (new)